تور کتاب
 
									لس آنجلس - ۶ جولای ۲۰۲۵
سن فرانسیسکو - ۱۳ جولای ۲۰۲۵
سیاتل - ۱۹ جولای ۲۰۲۵
ونکوور - ۲۷ جولای ۲۰۲۵ (دو سانس ۱ تا ۳ و ۴ تا ۶)
تورنتو - ۲ آگوست ۲۰۲۵
مونترال - ۸ و ۹ آگوست ۲۰۲۵ (دو رویداد)
نیویورک - ۱۶ آگوست ۲۰۲۵
لسآنجلس - اولین رویداد کتاب من ✨
اولین رویداد کتاب من در لسآنجلس با موفقیت برگزار شد!
انسانهای زیبا و الهامبخشی برای رونمایی کتابم اومدن و بعدازظهرشون رو به شنیدن داستانهای زندگی من اختصاص دادن. فضایی بود پر از صمیمیت، ارتباط و تجربههای مشترک.
از همکاری صمیمانهام با خانه ی هنر "آسترالَب" عمیقاً سپاسگزارم. هر لحظهاش برای من لذتبخش و پر از احساس جامعه بود.
و از همهی روحهای منحصربهفردی که اومدن، گوش دادن و با خرید کتابم حمایتم کردن، بینهایت ممنونم.
✨ حدود ۵۰ نفر در این رویداد حضور داشتن و ۴۰ نسخه از کتابم فروخته شد.
فکر کردن به اینکه داستان من الان توی خونهها و قلبهای شماست، حس عجیبیه. امیدوارم از خوندن هر صفحه لذت ببرید.
 
									 
									سانفرانسیسکو - دومین مراسم رونمایی کتاب ✨
دومین مراسم رونمایی کتابم در سانفرانسیسکو تجربهای بسیار دلنشین بود.
از صمیم قلب خوشحالم که توانستم داستانم را با شما شریک شوم، بخشهایی از کتابم را برایتان بخوانم و با روحهای بینظیری آشنا شوم. از حضورتان و همراهیتان بینهایت سپاسگزارم.
در هفت سال گذشته، داستانهایم را اینجا در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم و کمکم قبیلهای کوچک اما پر از عشق و ارتباط ساختم. دیدن شما از نزدیک و لمس این پیوند انسانی برایم ارزشی وصفنشدنی دارد.
✨ تمام چهل نسخهای که برای این مراسم فرستاده بودم به فروش رفت.
این حمایت شما برای من دنیایی معنا دارد. امیدوارم کتابم در خانههایتان جایی پیدا کند و هر صفحهاش برایتان تجربهای تازه باشد.
همچنین سپاس ویژه دارم از Central Stage بابت میزبانی گرم و صمیمانهاش. باعث افتخار بود که فرصت داشتم کتابم را آنجا رونمایی کنم.
و از تمام کسانی که از راه دور آمدند تا کنارم باشند، بینهایت ممنونم.
سیاتل - اولین رویداد دوزبانهی من ✨
کاش میتوانستم به بهار برگردم و از خودم برای شجاعتی که در برنامهریزی این تور نشان دادم تشکر کنم.
ترسهای زیادی داشتم، اما در اعماق وجودم میدانستم که جاده مرا میخوانَد و زمانش رسیده بود تا از نزدیک با شما عزیزانی که سالهاست نوشتههایم را دنبال میکنید، دیدار کنم.
در این مسیر، جنگی رخ داد و محدودیتهای سفر پیش آمد، اما با این حال جهان راه را برایم باز کرد. توانستم ویزا بگیرم و امروز اینجا باشم تا داستانم را با شما در سیاتل به اشتراک بگذارم.
✨ این رویداد برایم خاص بود، چرا که اولین برنامهی دوزبانهی من بود.
از حمایتهایتان، حضورتان، خرید تمام نسخههای کتاب و پرسشهای ارزشمندتان عمیقاً سپاسگزارم.
از Hugo House برای میزبانی گرم و سخاوتمندانهشان صمیمانه ممنونم.
بیصبرانه منتظرم دوباره بازگردم، وقتی که کتابم به زبان انگلیسی منتشر شود.
 
									 
									ونکوور - دو سانس پر از عشق و همراهی ✨
در ونکوور افتخار داشتم که دو سانس برنامه برگزار کنم، و بیش از صد نسخه از کتابم به فروش رفت.
از همهی عزیزانی که در سانس اول و دوم حضور پیدا کردند، کسانی که در سانس دوم ایستاده به داستانها گوش دادند، همهی دوستانی که کتاب خریدند و حمایت کردند، همراهانی که سوالهای بینظیری پرسیدند و روحهای نازنینی که از راه دور و نزدیک کنارم بودند، صمیمانه سپاسگزارم.
عکسهایی که میبینید مربوط به سانس اول هستند. از پرسش و پاسخهای انجامشده بسیار لذت بردم و گرمای حضورتان را هرگز فراموش نخواهم کرد.
سپاس ویژه از خانه ی فرهنگ و هنر "زمین" برای میزبانی بینظیرش. واقعاً چه میزبان فوقالعادهای! امیدوارم همهی علاقهمندان به هنر و فرهنگ فرصت تجربهی حضور در این فضای ارزشمند را داشته باشند.
ونکوور همیشه بخشی از وجود مرا با عشق میلرزاند. خوشبختام که بار دیگر فرصت سفر به این شهر زیبا را داشتم.
تا دیدار دوباره!
 
									Richmond Hill Public Library
وقتی شروع به برنامهریزی این تور کتاب کردم، هرگز تصور نمیکردم روزی در یک رویداد بیش از ۱۵۰ نفر حضور پیدا کنند. لحظاتی بود که ترس و تردید به سراغم آمد و با خودم فکر میکردم: اگر کسی نیاید چه؟
اما روز مراسم در کتابخانهی عمومی ریچموند هیل، همهچیز فراتر از تصورم بود. هنوز هم باورم نمیشود چه تعداد آدم از نقاط دور و نزدیک آمدند. بعضی تنها برای خرید کتاب و خداحافظی سریع، و خیلیها برای ماندن، شنیدن، و بهاشتراک گذاشتن عشقشان.
سعی کردم در چشمان تکتک شمایی که ماندید و امضا گرفتید نگاه کنم و عشق شما را دریافت کنم. هنوز در حال پردازش تمام این احساسات و اتفاقاتم، و فقط میخواهم بگویم: ممنونم!
از حمایتتان، حضورتان، و عشقی که در تمام این سالها به من بخشیدید بینهایت سپاسگزارم. ممنونم که نوشتههایم را خواندید و میخوانید. بدون شما، این مسیر ممکن نبود.
این بزرگترین رویداد من تا امروز بود. مراسم ضبط شده و بهزودی نسخهی کامل آن را با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
بیش از ۱۱۰ نسخه از کتاب در تورنتو فروخته شد.
داستان من، حالا داستان شماست.
از هر فصلش لذت ببرید.
 
									انجمن زنان ایرانی ساکن مونترال
اولین مراسم رونمایی کتابم در مونترال توسط انجمن زنان ایرانی ساکن مونترال برگزار شد و بیش از ۸۰ نفر در آن شرکت کردند.
صادقانه بگویم، هرگز انتظار چنین استقبالی را از مونترال نداشتم.
احساس قدردانی عمیقی در من مانده است. فضای رویداد پر از انرژی، عشق و گفتگو بود. بخش پرسش و پاسخ برایم یکی از بهترین لحظات شب بود. شنیدن نظرات و پرسشهای دقیق و پرمعنای شما، تجربهای الهامبخش بود.
از صمیم قلب از این شهر و همهی عزیزانی که آمدند و با حضورشان این شب را به یادماندنی کردند سپاسگزارم.
مونترال برای همیشه در قلبم خواهد ماند.
 
									کافه بیبلیو
دومین مراسم رونمایی کتاب در کافه بیبلیو برگزار شد و حدود ۴۰ نفر در فضایی گرم، صمیمی و پر از گفتوگو حضور داشتند.
تمام نسخههای کتاب فروخته شد و من بیست کتاب کم داشتم! و هفته ی پس از آن چند کتاب به مونترال پست کرده تا به دست کسانی که کتاب نتوانستند بخرند، برسانم.
از تمام کسانی که از راه دور و نزدیک آمدند، شنیدند، پرسیدند و عشقشان را با من به اشتراک گذاشتند، صمیمانه ممنونم.
مونترال را با دلی پر از عشق و قدردانی ترک کردم و امیدوارم دوباره به این شهر بازگردم.
 
									Brooklyn – Café Barzakh
با چشمانی پر از اشک میتوانم بگویم: تور کتابم در آمریکای شمالی به پایان رسید.
آخرین رویداد در فضای جادویی و صمیمی کافهی برزخ در بروکلین برگزار شد، با حضور حدود ۴۰ نفر از عزیزانی که از نقاط مختلف. از فیلادلفیا، نیوجرسی، کنتیکت و حتی آتلانتا آمده بودند.
چه پایانی بهتر از این؟ در میان چهرههای پرمحبت و نگاههای درخشان شما، شب را با عشق و آرامش به پایان رساندم.
از کافهی برزخ سپاسگزارم که درهایش را به روی هنرمندان جهان باز میکند و بعد از خوانش، چای گرمی به من هدیه داد که طعم بهشت میداد.
و از فهیم عطار، نویسندهای که عمیقاً تحسینش میکنم و کسی که الهامبخش نوشتن و به پایان رساندن این کتاب بود، با تمام قلبم ممنونم.
این شب برایم نقطهی پایانی پر از عشق بر فصل آمریکای شمالی بود.
ممنونم نیویورک. ممنونم بروکلین. ممنونم آمریکا.
با دلی پر از عشق راهی لندن شدم.
قدم به قدم، تا فراتر از ناپیدا.
 
									لندن- ۲۳ آگوست ۲۰۲۵
لاهه (هلند)- ۶ سپتامبر ۲۰۲۵
آمستردام(هلند)- ۷ سپتامبر ۲۰۲۵
برلین- ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۵
کلن- ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۵
استکهلم- ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۵
پاریس- ۵ اکتبر ۲۰۲۵
 
									لندن، بابت تمام عشقی که به من دادی، ممنونم. ✨️
رویداد لندن برایم واقعاً جادویی و فراموشنشدنی بود. بیش از هشتاد نفر در گالری آبانبار گرد هم آمدند. دوستان قدیمی از دوران هنرستان، اعضای خانواده، و چهرههای تازهای که هر یک با قلبی پر از مهربانی آمدند تا کنارم باشند و تولد نخستین کتابم، «فراتر از ناپیدا» را جشن بگیرند.
این ترکیب از چهرههای آشنا و جدید، فضایی بسیار خاص و احساسی به عصر من بخشید.
از صمیم قلب از گالری آبانبار سپاسگزارم که خانهای فرهنگی، زیبا و پرنور برای این گردهمایی به ما داد، و از احسان عزیز که این ارتباط را ممکن کرد.
وقتی به عکسها نگاه میکنم، شاید نامها از یادم بروند، اما کلمات، نگاهها و گرمایی که در آن شب از شما گرفتم همیشه با من خواهد ماند.
لندن، ممنون که مرا صدا زدی.
این تازه آغاز تور اروپا بود...
 
									رویداد لاهه برای من یکی از بهترین و بهیادماندنیترین توقفهای تور کتاب بود.
در فضایی پر از عشق و انرژی مثبت، بیش از هشتاد نفر گرد هم آمدند تا در کنارم تولد اولین کتابم، «فراتر از ناپیدا» را جشن بگیرند.
از "خانواده موفق هلند" با تمام قلبم سپاسگزارم که این رویداد را با دقت، محبت و حرفهایگری تمام برگزار کردند و فضایی فوقالعاده در اختیارمان گذاشتند.
همچنین از نشر دنا و آقای چاوشی که من را با خانواده موفق هلند آشنا کردند، صمیمانه ممنونم.
عکاسی این رویداد را یوشیج با نگاه حرفهای و هنرمندانهاش انجام داد.
حضور و حمایت شما برایم بسیار ارزشمند بود.
از تکتک کسانی که آمدند، به داستانم گوش دادند و در این جشن شریک شدند، بینهایت سپاسگزارم.
 
									آمستردام، فراموشنشدنی بودی! 💛
حدود ۴۰ نفر از شما عزیزان در این رویداد صمیمی کنار هم جمع شدیم؛ داستان شنیدیم، فکر کردیم و در پایان یکدیگر را محکم در آغوش گرفتیم.
از تکتک شما برای عشقی که به من دادید بینهایت سپاسگزارم. واقعاً از جلسه پرسش و پاسخ و هر سؤال عمیقی که از من پرسیدید لذت بردم. حضور و حمایت شما باعث شد به مسیرم اطمینان بیشتری داشته باشم.
تشکر ویژه از Health Corner، رستوران گیاهی ایرانی که میزبان ما بودند، و از یوشیج که از برِدا آمد و با دوربین حرفهایاش این لحظات را ثبت کرد، دارم.
هنوز هم باورم نمیشود که این قبیلهی مجازی که اینجا دارم، اینقدر بزرگ است! خیلی خوشحالم که فرصت دیدن شما را داشتم و به امید آنکه در آینده بتوانم زمان بیشتری با شما صرف کنم و روابط عمیقتری بسازم.
ممنونم هلند!
 
									برلین عزیزم، بابت تمام عشقی که به من دادی، ممنونم. 💜
از حضور شگفتانگیز شما در این رویداد بینهایت سپاسگزارم. تعداد زیادی از شما آمدید، حتی بعضیها از شهرهای دیگر آلمان یا از رم سفر کردند. عشق، حمایت و حضورتان باعث شد با قدرت بیشتری به مسیرم ادامه دهم.
سپاس ویژه از خانه هدایت، میراث ماندگار آقای معروفی، برای میزبانی از من و کتابم. باعث افتخارم بود که مهمان شما باشم. همچنین از گزینه غذاهای گیاهی و وگان خوشمزهشان ممنونم که روز خود را با طعم خوش غذای ایرانی به اتمام رساند.
از ریحان برای عکسها و ویدئوها و از سهیل و سارا برای کمک با کتابها و میزبانیام در برلین بینهایت سپاسگزارم.
لحظهای که همیشه در یادم خواهد ماند، بخش پرسش و پاسخ بود و سوالات عمیق، فلسفی و پرمفهومی که پرسیدید. شاید برلین را با سرماخوردگی ترک کردم، اما قلبم پر از عشق و شکرگزاری بود. 💜
ممنونم برلین. ✨️🙏🏽🙌🏾
 
									کلن عزیزم، ممنونم که چنین روز زیبایی را برای من ساختی! ✨
علاقه به مراسم رونمایی کتاب آنقدر زیاد بود که در آخرین لحظه مجبور شدیم یک رویداد دوم هم برگزار کنیم. عکسها از دو رویداد متفاوت در یک روز هستند؛ هر دو پر از آدمهای خوشانرژی که با خودشان عشق آوردند. خیلیها از شهرهای دور آمدند و من واقعاً از این همه عشق و حمایت شگفتزدهام. عشقی که دریافت کردم، مانند نوری با من خواهد ماند تا در روزهای سخت مرا همراهی کند. 💛
دیروز برایم روزی دلنشین بود. از آن روزهایی که فراموش کردنش سخت است. گوش دادن به شما، پاسخ دادن به پرسشها، در آغوش گرفتن و نگاه کردن در چشمانتان… به وجود شما همراهان، هرچند مجازی، در زندگیام افتخار میکنم و امیدوارم دوباره فرصت دیدارتان را داشته باشم تا بتوانم روابط عمیقتری بسازم و به داستانهایتان گوش دهم.
تشکر ویژه از کافه شالپلاته برای میزبانی در آن فضای گرم و پر از کتاب، و سپاس از ریحان، پیوند و امیر برای تمام کمکهایتان پیش، حین و پس از برنامه. چقدر خوشبختم که شما را در زندگیام دارم.
آلمان را با قلبی پر از قدردانی ترک خواهم کرد. حمایتتان برایم بسیار ارزشمند است. امیدوارم از خواندن کتاب لذت ببرید. ✨
 
									
رویداد استکهلم واقعاً پر از گرما و عشق بود. 💛
از تمام عزیزانی که از راههای دور، با قطار و اتوبوس، از شهرها و مناطق مختلف آمدند تا در کنارم باشند، صمیمانه سپاسگزارم. عشق، حمایت و پرسشهای عمیق شما در بخش پرسش و پاسخ برایم بسیار ارزشمند بود. قدردان حضور تکتک شما هستم که با جان و دل به داستانم گوش دادید.
سپاس ویژه از کافه Third Place و کارکنان مهربانش برای میزبانی من و کتابم، «فراتر از ناپیدا». فضایتان برایم مثل خانه بود و بیصبرانه منتظرم دوباره برگردم. 🌿
تشکر فراوان از پگاه برای کمک و همراهی پیش، هنگام و پس از رویداد، و همچنین از بیتا برای ثبت داوطلبانهی این لحظههای زیبا. 📸
امیدوارم از کتاب لذت ببرید و خیلی زود دوباره ببینمتان… 🤍
 
									پاریس، آخرین رویداد تور کتابم بود. 💜
به دلیل استقبال زیاد، در لحظه آخر مجبور شدیم یک سانس جدید اضافه کنیم و دو رویداد رونمایی کتاب پشت سر هم برگزار شد.
با دلی سرشار از قدردانی، در گالری زیبای کشاورزیان مراسمی صمیمی و جادویی را تجربه کردم. افتخار داشتم که آثار کامران دیبا در همان فضا به نمایش گذاشته شده بودند و این زیبایی، حس خاصی به شب بخشید.
از طناز عزیز برای میزبانی من و کتابم صمیمانه سپاسگزارم. و از همهی شما که از دور و نزدیک آمدید تا پایان این سفر شگفتانگیز را با من جشن بگیرید، بینهایت ممنونم. حضور، عشق و حمایتتان برای من بینهایت ارزشمند بود.
تور کتاب به اتمام رسید. پس از چهارده هفته بی وقفه سفر کردن و رونمایی کتاب. 
در چهارده شهر، هجده رویداد برگزار شد.
احساس میکنم این تازه شروع سفر "فراتر از ناپیدا" در این دنیا هست. میدانم کتابم به دست تمامی کسانی که باید آن را بخوانند، خواهد رسید.
اگر این نوشته را میخوانید، برایتان آرزو میکنم که قدرت قدم برداشتن در مسیر آرزوهایتان را داشته باشید. آنچه امروز احساس میکنم، فراتر از خستگی و سنگینی حجم اتفاقات است؛ احساسی شبیه یک رویاست، پر از شادی و لذت عجیب و بینظیر.
 
	 
	