دوره ده روزه ویپاسانا در نپال- شهر مدجین در کلمبیا شب آخر ویپاسانا در نپال بود، روز یازدهم که زندان شکسته شد و ما تونستیم حرف بزنیم! توی اتاق ما یازده تا تخت بود که هر دو تا تخت با یک پرده از تخت های دیگه جدا میشد و انگار هر دو نفر اتاق خودشونو […]بیشتر بخوانید
روز عروس در قونیه شب عروس: شب در گذشت مولانا جلال الدین محمد بلخی روز عروس در قونیه (روز عُروس) براي من چيزي شبيه به همه صحبت هايي بود كه از مكه شنيده بودم. مقبره مولانا پر بود از آدم.. عشاق از تمام دنيا جمع بودند.. بزرگ و كوچيك.. مرد و زن. شنيده بودم كه […]بیشتر بخوانید
ویپاسانا: مشاهده هر چیز همانطور که هست دومين سفر تنهايي من به نپال بود؛ درست چهار ماه بعد از سفر اولم به قونيه، يعني تير ماهِ نوزده سالگيم.دوست صميميِ سي و پنج ساله اي داشتم كه يكي از روزهايي كه در حال كوهنوردي در دركه بوديم، بهم در مورد دوره ي “ویپاسانا” و اينكه چقدر […]بیشتر بخوانید
اولين سفر تنهایی اولين سفر تنهایی به قونیه از جایی شروع شد که، بعد از تمام شدن كتاب ملت عشق، با تمام وجودم دلم ميخواست به قونيه برم و مولانا رو ببينم. بايد صبر ميكردم تا عيد بشه چون نميتونستم از مهد ها و كارگاه هاي مادر و كودكي كه داشتم و همينطور اجراهاي تئاتر […]بیشتر بخوانید