رد کردن دوباره مرز از هائیتی به جمهوری دومینیکن و رفتن از هائیتی دوازدهمین شبی بود که در مدرسه بودم. بارون میومد. هر لحظه بیشتر به رفتن از هائیتی فکر می کردم. برق نبود و من توی حیاط منتظر اومدن برق بودم.سه روزی بود که تصمیم گرفته بودم برم. از مدرسه و از هائیتی برم. […]بیشتر بخوانید
قطع شدن طولانی آب و برق در هائیتی و دل نوشته ی من الان که دارم اینو مینویسم ساعت هفت و چهل دقیقه عصره و ما حدود ده ساعته که برق نداریم. ساعت هفت چهار دقیقه اومد و باز رفت. کلا برق در هائیتی هر وقت بخواد میاد و هر وقت بخواد میره.دیروز خیلی قوی […]بیشتر بخوانید
تجربه ی زندگی در هائیتی و تحمل کردن؟ یا رفتن و رها شدن؟ ۱. صبح زود از گرما بیدار شدم، یک دوش دو دقیقه ای آب سرد گرفتم و رفتم تو حیاط. دیدم برتا (مادر خانواده و مدیر و معلم مدرسه)، نشسته و سرشو گذاشته رو دستش. میگم چی شده؟میگه امروز و فردا میگن نه […]بیشتر بخوانید
آشنایی با خانواده ام هائیتی و تعطیلی مدارس شش ماه پیش وقتی در جنوب برزیل نشسته بودم و فکر می کردم آیا به ایران بر گردم یا سفرم رو ادامه بدم، وسلی و خانواده اش از هائیتی، من را در وبسایت ورک اوی پیدا کردند و به من ایمیل زدند و دعوتم کردند تا سپتامبر […]بیشتر بخوانید
گذر کردن از عجیب ترین مرز و رسیدن به هائیتی -سلام، یک بلیط برای کاپ هائیتین لطفا.-امروز هیچ اتوبوسی از جمهوری دومینیکن به مرز و کاپ هائیتین نمیره چون بنزین توی هائیتی گرون شده و مردم توی خیابون ها هستن. رسیدن به هائیتی غیر ممکنه. – چی؟ فردا چی؟ به من گفتن هرروز ساعت ۱۲ […]بیشتر بخوانید
دیدار دوباره با دریای کارائیب از داخل جمهوری دومینیکن پس از پایتخت، اتوبوسی به سمت شهر لس ترناس گرفتم. شهری که به سواحل زیباش معروفه. می خواستم قبل از رفتن به سمت مرز هائیتی، چند روزی رو با دریا خلوت کنم و زیر آفتاب دراز بکشم. از کوچ سرفینگ میزبانی پیدا کردم. دلم می خواست […]بیشتر بخوانید