مرز زمینی پرو و شیلی + هزینه ی سفرم در پرو + ویزای شیلی
مرز زمینی پرو و شیلی
باید اعتراف کنم عاشق رد کردن زمینی مرز ها هستم. حتی اگر مجبور بشم مثل مرز اکوادور/کلمبیا ساعت ها توی صف بایستم و یا حتی اگر همراه با جا ماندن از اتوبوس مثل مرز بولیوی/پرو باشه.. باز هم برام یکی از هیجان انگیز ترین قسمت های این سفره!
اینروزها با سفرنامه های مختلف، تقریبا در مورد هر سوالی که در سفر دارم در گوگل متنی هست و جواب به تمام سوالات در اینترنت پاسخ داده شده. یادمه نشسته بودم توی مسافر خونه در تکنا (نزدیکترین شهر به مرز شیلی در پرو) و مقاله چگونه رد کردن مرز پرو به شیلی را می خواندم و فکر میکردم چقدر همه اطلاعات را راحت میشه بدست آورد و چقدر واقعا تنها سفر کردن راحت تر از چیزی هست که فکرش را می کردم! خلاصه طبق اطلاعات، باید می رفتم ایستگاه اتوبوس بین الملل و بلیطی به آریکا.. شهری در یکساعتی تکنا اما آنور مرز و در شیلی میگرفتم. بین راه هم خود اتوبوس در مرز می ایستاد و مهر ورود و خروج را می زدیم. عین آب خوردن!
سوار اتوبوس که شدم با جمعی از شیلیایی ها و شنیدن لهجه ی تندشان فهمیدم بالاخره به کشوری متفاوت وارد شده ام. گرچه در پنج کشور قبلی هم قطعا تفاوت لهجه ای وجود داشت اما همه راحت و آروم و قابل فهم بودن و کلا شیلی و آرژانتین کشور های مدرنتر و با فرهنگ هایی کمی متفاوت تر از بقیه کشور هایی که تا الان دیده ام دارند. برگه ای را پر کردم. و خیره به پنجره به روزی فکر کردم که مرز بولیوی را به پرو در دریاچه تی تی کاکا رد میکردم و چقدر غمگین بودم از دور شدن از الکس و چقدر در اتوبوس دور از چشم بقیه گریه کردم. و خندیدم که در این ده هفته چقدر اتفاق افتاده و چقدر آدم های جالبی دیده ام و چقدر در طبیعت بوده ام و چقدر “زندگی” کرده ام… پرچم پرو را از پنجره دیدم، برایش عشق فرستادم و در اتوبوسی با بیست و یک مسافر شیلیایی، وارد خاک شیلی شدم.
اتوبوس ایستاد و فهمیدم هر دو مهر را در خاک شیلی و کنار هم در یک “باجه” می زنیم. با دیدن ویزاهایم راحت مهر خروج و سپس مهر ورود خورد و این راحتی ورود به کشور جدید برایم حس کمرنگ شدن مرز ها و صلح جهانی رو داشت. فکر کردم هرچقدر هم بین ٨٠ میلیون ایرانی، من کوچک باشم.. باز هم در دل خودم “ایرانم”… و در زندگی من ایران داره دونه دونه با کشور های مختلف صلح میکنه و کشور ها دارن دونه دونه دراشونو به روی ایران باز میکنن و صلح جهانی همیشه پابرجاست.
فکر کردم شاید هیچکدوم از ما نتونیم دنیا رو تغییر بدیم و شاید حتی لازم هم نباشه اینکار رو بکنیم! ما فقط لازمه زندگی خودمونو تغییر بدیم و اونوقت جهان هستی برامون به رقص در میاد و همه چیز رنگی و زیبا میشه!
در دنیای من، ایران، داره روزی کیلومتر ها راه میره تا بتونه با کل کره ی زمین دوست باشه… در دنیای من.. هیج چیزی جز “عشق” وجود نداره…
مدارک لازم برای ویزای توریستی شیلی (اگر از پرو اقدام کنید):
- رزرو بلیط رفت و برگشت
- رزرو هتل
- دعوتنامه که حتما باید در شیلی Notary بشه
- پاسپورت با دو صفحه خالی
- تمکن مالی
.گردش حساب شش ماه آخر
١. مثل همیشه من همون مدارک اولی که از ایران آورده ام را استفاده میکنم و گردش حساب سه ماهه فقط دارم که گویا همیشه جواب میده.
٢. رزرو بلیط هواپیما و هتل رو بدون هیچ پولی در آژانش ها میشه انجام داد و پیچیده نیست.
٣. نجات دهنده ی این ویزام، مثل ویزای کلمبیا دعوتنامه بود.. که از طریق فرشته ای ایرانی که در سانتیاگو زندگی میکند برای من نوشته شد که از اینستاگرام پیداشون کردم و وقت دیدار ازشون حسابی میگم!
٤. تا الان بعد از ویزای کلمبیا، شیلی سختترین بود و بیشتر طولانی بودنش غیر قابل تحمل بود و پروسه ای خیلی وقت گیر داشت.
تمام خرج من در ده هفته سفر و زندگی در پرو
تمام خرج من از ۱۲ می تا ۲۶ جولای در پرو ۹۴۵ دلار شد.
دو هفته اول و دو هفته آخر کار داوطلبانه نداشتم و هزینه هاستل و غذام و رفت و آمد های اتوبوس روی دوشم بود.
کوسکو و اینکاها و ماچو پیچو خیلی خرج روی دوشم گذاشتند.
دو هفته کار در هاستل فقط صبحانه دریافت میکردم و نهار و شام به عهده خودم بود.
اتوبوس های زیادی در پرو سوار شدم و به شهر های زیادی سفر کردم!
در پرو کار آنلاین پیدا کردم و یکم اون محدودیت (ماهی ٢٠٠ تا ٣٠٠ دلار) رو نداشتم و راحت تر زندگی کردم!!
هزینه ٩١ دلار ویزای شیلی جزو این بودجه هست :/
تمامی آدم هایی که تا الان دیدم و میگفتن کم خرج هستند و هزینه درست ندارند.. بودجه شون ماهی ١٠٠٠ دلار بوده! و فهمیدم من رسما با “هیچ” دارم سفر میکنم!
درسته دلار گرون شده و ١٠٠٠ دلار ده میلیون ماست. اما شبیه ١ میلیونه الان برای من چون به دلار پول در میارم و ماهی ٥٠٠ دلار حقوق شبیه ماهی ٥٠٠ هزار تومان حقوقه و هیچی نیست.
خوشحالم که دارم با هیچی سفر میکنم و لذت میبرم! حتی اگر مجبور بشم برای کلاس سالسا و رقصیدن در سانتیاگو، یک ماه توی پرو نون و آب بخورم!
ممنونم که با من سفر می کنید. برای خواندن « رکاب زدن در کویر آتاکاما» کلیک کنید.