کوهنوردی و شب گردی در کاراکاس،ونزوئلا

 کوهنوردی و شب گردی در کاراکاس،ونزوئلا

کوهنوردی و شب گردی

کوهنوردی و شب گردی

کوهنوردی هیجان انگیز در کاراکاس

امروز پس از چند روز در خانه ماندن و با سگ ها بازی کردن بالاخره توانستم کوهنوردی کنم، کمی مردم کاراکاس را ببینم و با آنها هم صحبت شوم. مقدار بسیار زیادی از ترسم ریخته شده و دارم عاشق آمریکای جنوبی میشم.

شب گردی با دوستان ونزوئلایی

هر سه را نوروز ٩٨ به ايران دعوت كردم! آندرس، کریستوبال و دوست دخترش.

همیشه میگفتم خدا از اون بالا داره نگاهمون می کنه و مراقبه، اما در ونزوئلا به معنای واقعی این جمله رسیدم!

دیروز عصر، بعد از تمرین نی، داشتم به این فکر می کردم که کاش می تونستم با جوونای ونزوئلایی هم صحبت بشم و بیرون برم. کاش انقدر واقعا خطرناک نبود که نتونم تنها پامو بیرون خونه بذارم.
یکهو یک مسج در اینستاگرام از یکی از دوستان آمریکاییم به نام ” Alejandro” که دو سال و نیمه داره دنیا رو سفر می کنه ( و یکی از کسانی بود که گفت اصلا ونزوئلا نرو) عکسم رو دیده و زده بود : ونزوئلایی؟؟ کاراکاس؟؟ من کلی فامیل و دوست اونجا دارم اگه کسیو نداری. مثلا می تونم به پسر خاله ام بگم امشب بیاد ببرتت بیرون!!!

منو میگی!!! گفتم حتما بگو بیاد :))) من تنهام و کسیو ندارم! و خلاصه شمارمو داد به “Christobal” فامیلش و اون هم مسج دادو آدرسو فرستادو گفت دوستم “Andres” ١٠ دقیقه دیگه میاد دنبالت شب بریم رستوران و بار اگر دوست داری.

از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم! و البته کمی هم غر زدم که چرا انقدر مرد؟؟؟ یک زن نیست تو ونزوئلا من باهاش حرف بزنم؟؟

آندره به دنبالم اومد و پیش کریستوبال و دوست دخترش رفتیم (خدا گفت بیا، اینم دختر) !! هر سه سی سال داشتند و انگلیسی بلد بودند و حسابی از ایران و ونزوئلا و “Alejandro” و زندگیش حرف زدیم و غذاهای جدید خوردیم و من کلا مهمان آنها بودم (تعارف ایرانی کردما ولی مهمون بودم) .. و بعدش تا ساعت یک نصفه شب در چند بار با آهنگ های تند و رِگه اسپانیایی رقصیدیم و خیلی خوش گذشت!
خلاصه انقدر خدا داره نگاهم می کنه دارم شرمندش میشم!! شما تا حالا شده حس کنین خدا خیلی داره نگاهتون می کنه؟

خوشحالم که دو هفته قبل از آمدن به همچین سفری، پس از چهار ماه و نیم گیاهخواری، دوباره گوشت خوردم!!! و دیشب تونستم اين هشت پای زيبا و خوشمزه رو بخورم!

برای خواندن «زندگی در خانه خوزه، کاراکاس، ونزوئلا» کلیک کنید.

ملیکا بکائی

سلام، من ملیکا هستم. متولد تهران، ایران. بیست و دو سالمه و بیش از دو ساله در قاره ی آمریکا و کشور های مختلف آمریکای لاتین در حال سفر و کار داوطلبانه هستم. اینجا از سفر تنهایی، سختی ها، لذتها، ویزاها، هزینه ها، کار در سفر، کار داوطلبانه و مهارتهایی که یادمیگیرم براتون مینویسم.

پست‌های مشابه

2 دیدگاه‌ها

  • باسلام و احترام .و تشکر از سفرنامه های زیباتون ..چطور می تونم باهاتون صبحت کنم یا ببینمتون.دخترم ؟..من ۵۵ ساله و ۱۲ کشور رو دیده ام در ۴قاره .صدالبته انگشت کوچک شما هم نمیشوم .

  • باسلام و احترام ..عالی عالی .احسنت دخترم .عاشق قلم و نگارش و دید درستت هستم

دیدگاه خود را ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *