زندگی در خانه خوزه، کاراکاس، ونزوئلا

 زندگی در خانه خوزه، کاراکاس، ونزوئلا

زندگی در خانه خوزه

زندگی در خانه خوزه

خانه خوزه در کاراکاس

دومین شب هم در کاراکاس گذشت. دیروز متوجه شدم اینجا هتل نیست و خانه ی خود خوزه است که یکی از اتاق هایش را همانند اتاق های هتل درست کرده و اجاره می دهد. خانه ای ویلایی دارد به همراه سه سگ و گربه. دخترش به دلایل نا امنی ونزوئلا سه سال است به پاریس مهاجرت کرده و هم اکنون همسرش هم برای تعطیلات کریسمس به آنجا رفته است.

هزینه ی اتاق شبی ٢٥ دلار است. به همراه صبحانه نهار و شام با دستپخت “ماریتزا” آشپزِ اینجا. اما خوزه گفت اگر مجبور به ماندن شدم، و کوله ام را دیرتر تحویل گرفتم یا پروازی به اکوادور پیدا نکردم، از شب سوم با من فقط ١٥ دلار حساب می کند.

او برای اطمینان من برای ماندن در اینجا مدام در گوگل متن های اسپانیایی می نویسد و می پرسد آیا به چیزی احتیاج دارم یا نه، غذا را دوست داشته ام یا نه، و اگر از در خانه ماندن خسته شده ام می توانیم به کاراکاس گردی برویم ( و مدام یادآوری می کند که برای این کمک ها از من پولی نخواهد گرفت) …
و من در جواب به انگلیسی برایش می نویسم و تشکر فراوان از اینکه در خطرناکترین شهر دنیا من در امن ترین خانه ساکن هستم!!!

کل دیروز را در خانه بودم و با سگ ها بازی کردم و برنامه ریزی های سفرم را انجام دادم.

واحد پول ونزوئلا

واحدِ پولِ ونزوئلا، بولیوار است. هر “یک” دلار برابر است با ١،٢٤٠،٠٠٠ بولیوار !!! برای کسانی مثل من که با بودجه ای خیلی کم سفر می کنند ونزوئلا خیلی ارزان است.

اما در صرافی ها در ازای هر یک دلار تنها ٣٥٠٠ بولیوار به تو می دهند و برای همین است دزدی در این کشور خیلی زیاد است و تورم مالی هر روز بیشتر می شود.

چرا به خوزه انقدر اطمینان دارم؟ چون دیروز با صحبت با یکی از دوستانش مقداری از پولِ مرا با نرخِ درست و دقیقا همانی که در اینترنت سرچ کردم، به بولیوار تبدیل کرد!!!

دیروز با شنیدن خبر زلزله تهران و هوای آلوده، این خانه برایم امن ترین جای جهان بود و برای اولین بار در اول سفر گریه کردم.

اما به خودم مدام متذکر میشوم که تازه اول سفر و سختی ها است و کجاشو دیدی!

امیدوارم امروز کوله ام را تحویل بگیرم و در ادامه بتوانم بلیطی پیدا کنم و قبل از کریسمس در اکوادور باشم.

پس گرفتن کوله پشتیم از ترکیش ایرلاین!

تا ۲۸ دسامبر در ونزوئلا هستم. کل دیروز در فرودگاه گذشت و بالاخره موفق شدم کوله ام را صحیح و سالم پس بگیرم، صف انتظار ما در فرودگاه عین ایران خودمون بود و مردم به دولت فحش می دادن و خودشون می خندیدن و جوونا همه هوای من رو داشتن چون اسپانیایی بلد نیستم و کلی جک ونزوئلایی تعریف کردنو خیلی خوش گذشت!!!

بلیط پیدا کردن برای اکوادور آن هم در موقع کریسمس و از ونزوئلا با قیمت مناسب سخت ترین کار دیروز بود! اما خوزه (که انگار خداست) با چندین و چند تماس با دوستان و آشنایانش توانست بلیطی به قیمت ٤٩٠ دلار برای ٢٨ ام برای من پیدا کند! قیمت برایم خیلی بالا بود اما بلیط قبل از آن روز همه ٦٨٠ دلار به بالا بودند و خلاصه بلیط خریدیم و من در انتظار اکوادور خواهم ماند!

از دیشب خوزه با من روزی تنها ده دلار حساب کرد! (اگر در اکوادور بودم خیلی خرجم بیشتر می شد) و من با ده دلار در ونزوئلا صبحانه، نهار، شام، و اتاق و خونه ای امن دارم!

اینکه بجای یک شب، نه شب در ونزوئلا ماندگار شدم حتما حکمتی دارد و اصلا هنوز از آمدنم به اینجا پشیمان نیستم! از فردا قرار است هرروز به کاراکاس گردی برویم و من عکس های زیبا و اطلاعات بیشتری از این شهرِ عجیب برایتان بفرستم!!

برای خواندن داستان « کوهنوردی و شب گردی در کاراکاس،ونزوئلا» کلیک کنید.

ملیکا بکائی

سلام، من ملیکا هستم. متولد تهران، ایران. بیست و دو سالمه و بیش از دو ساله در قاره ی آمریکا و کشور های مختلف آمریکای لاتین در حال سفر و کار داوطلبانه هستم. اینجا از سفر تنهایی، سختی ها، لذتها، ویزاها، هزینه ها، کار در سفر، کار داوطلبانه و مهارتهایی که یادمیگیرم براتون مینویسم.

پست‌های مشابه

دیدگاه خود را ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *