روز آخر در کالی روز آخر در کالی روز عجیبی بود! بعد از یک نهار مفصل، به یک شوی لباس دعوت شدم که میزبانم ماهی یکبار برایشان کار می کند! خیلی خوب بود که قبل از رفتن، آدم های شیک و پولدار کالی رو هم دیدم تا با تصویر کشته شدن خوزه ادغام بشه و […]بیشتر بخوانید
Tags : کالی
آخرین هفته در کلمبیا به تقویم نگاه می کنم و باورم نمی شود که فقط یک هفته ی دیگر در کلمبیا هستم! الان می فهمم چقدر یک ماه برای دیدن یک کشور و زندگی با مردمانشان کم است! اما چه کنم که بیش از این اجازه ی ماندن ندارم و شکر می کنم که همین […]بیشتر بخوانید
تفریحات شبانه جوانان مسافرها و جوانان کلمبیایی من تو خانواده ای غیر مذهبی و شلوغ بزرگ شدم! همیشه پر از مهمون و مهمونی های شبانه و طولانی و بزن و برقص و خلاصه شاد! توی سفر اولم به آنتالیا،هیچ علاقه ای توی خودم به تفریحات شبانه، رفتن به بار های ترکیه که البته پر از […]بیشتر بخوانید
عشق من به رقص سالسا از وقتی یادمه عاشق این رقص های دو نفره و تند با موسیقی های اسپانیایی بودم! تو هنرستان که عاشق تئاتر بی کلام و رقص شدم، در پی سرچ کردن انواع رقص ها برای کلاس یا دانشگاه، رقص “سالسا” برای من دورترین تصویر بود. فکر می کردم رقص لاتین مال […]بیشتر بخوانید
خانواده کلمبیاییم از ایستگاه اتوبوس پیاده شدم، به دستشویی رفتم و بعد از ترسیدن از قیافه خیلی خسته ی خودم، برای روبرو شدن با خانواده جدید کمی سر و وضعم رو درست کرده و آرایش کردم و بعد سوار اتوبوس شده تا به آدرس داده شده برسم.جلوی یک خونه ی بزرگ و قرمز رنگ ایستاده […]بیشتر بخوانید