سواحل و شهر های دیدنی جمهوری دومینیکن
دیدار دوباره با دریای کارائیب از داخل جمهوری دومینیکن
پس از پایتخت، اتوبوسی به سمت شهر لس ترناس گرفتم. شهری که به سواحل زیباش معروفه. می خواستم قبل از رفتن به سمت مرز هائیتی، چند روزی رو با دریا خلوت کنم و زیر آفتاب دراز بکشم. از کوچ سرفینگ میزبانی پیدا کردم. دلم می خواست بیشتر با مردم جمهوری دومینیکن در ارتباط باشم. در مورد فرهنگشون، رقص هاشون، غذاهاشون و .. اطلاعات بیشتری کسب کنم و اسپانیاییمو تمرین کنم.
از لس ترناس فقط دریای کارائیب و ساحل های سفیدش رو بخاطر دارم. میزبانم سر کار می رفت و من هر روز تنها به سمت یک ساحل پیاده راه می رفتم. فصل توریستی تمام شده بود و از شانس خوب من، سواحل خلوت و تمیز بودند. اگر گذرتون روزی به جمهوری دومینیکن خورد، حتما از لس ترناس و شهر ها و سواحل اطرافش در شمال جمهوری دومینیکن دیدن کنید.
سانتیاگو، دومین پرجمعیت ترین شهر در جمهوری دومینیکن
امروز یازدهمین و آخرین روز سفرم در جمهوری دومینیکن هست. سه روزه به شهر سانتیاگو که دومین پرجمعیت ترین شهر این کشوره و نزدیک مرز هائیتیه رسیدم. میزبانم ایسرا، معلم و بازیگر تئاتره و اطلاعات جالبی در مورد هنرمندان این کشور بهم داده. گرچه میانگین حقوق مردم حدود ۲۰۰ دلار در ماهه، ایسرا با تدریس تئاتر تونسته درآمد بهتری از اکثر مردم داشته باشه. بیش از صد و پنجاه تا مسافر در چهار سال اخیر در خانه اش پذیرفته و میگه دیگه نگران این نیست که نمیتونه سفر بره چون داره توی خونه اش سفر میکنه!
لوکا، یک پسر ایتالیایی که دو سال و نیمه در تمام قاره آمریکا در حال سفره هم در این مدت مهمون ایسرا بوده و تازه مرز رو از هائیتی به دومینیکن رد کرده.
من و میزبانم ایسرا و دوست ایتالیایی و محمد ایرانی که ساکن شهر سانتیاگو هست!
در این مدت متوجه شدم کوله گرد ها به هائیتی سفر میکنن و اونجا کوچ سرفینگ هم انجام میدن اما هیچکدوم بیش از سه چهار روز در هائیتی نموندن و هر دفعه بهم اطلاعات عجیبی میدن که باعث میشه کمی نگران بشم.
تا الان میدونم هائیتی گاهی برق و آب نداره. مغازه ها همیشه باز نیستند و باید اول هفته به فکر احتیاجات طول هفته ام باشم.
میدونم اکثر مردم اونجا فرانسه صحبت میکنن اما زبون اصلیشون کرییوله! و نمیدونم میزبان هام اصلا انگلیسی بلد هستن یا نه و چطور میشه باهاشون معاشرت کرد.
میدونم نمیتونم تنها تو خیابونا تو هاییتی راحت راه برم. البته میدونم کاپ هاییتین، شهری که توش مدرسه قرار داره، کمی امنتر از پایتخته و زیباست!
پرچم جمهوری دومینیکن
با وجود تمام اطلاعات عجیبی که در مورد فقر، خطر ها و بیماری ها در هاییتی شنیدم و هرکسی رفته و نرفته هائیتی بهم میگه خیلی خیلی مراقب باش، احساس میکنم قراره یک تجربه بی نظیر داشته باشم، چون دارم با هدف خوبی به این کشور سفر میکنم.
دارم میرم توی یک مدرسه با یک خانواده زندگی کنم و به کودکان سه تا دوازده سال انگلیسی تدریس کنم. دارم میرم تا زندگی بدون هیچ مدرنیته ای رو تجربه کنم و بیشتر شکرگزار باشم. دارم میرم تا عشقمو با مردم و کودکان کشوری که خیلی به عشق احتیاج دارند تقسیم کنم. و میدونم فارغ از تمام سختی هایی که قراره بکشم، این تجربه از من یک ملیکای جدید خواهد ساخت و بعدا از خودم بابت این ریسکی که دارم میکنم تشکر خواهم کرد.
امروز آخرین روز سفر من در دومینیکن هست، بیش از هر لحظه ای در این سفر استرس و ذوق دارم. فردا در این لحظه بعد از چهار ماه انتظار، وارد کشوری میشم که بخاطرش سفرم رو بعد از برزیل ادامه دادم. فقیرترین کشور آمریکای لاتین در وسط کارائیب. کشوری به نام هائیتی.
برای خواندن داستان عجیب مرز هائیتی و جمهوری دومینیکن، کلیک کنید.