کوسکو ، پایتخت امپراطوری اینکاها و دیدار با جاناتان مرغ دریایی

 کوسکو ، پایتخت امپراطوری اینکاها و دیدار با جاناتان مرغ دریایی

کوسکو

کوسکو، پایتخت امپراطوری اینکاها

کار داوطلبانه ی جدیدم از دو هفته دیگه توی شهر لیما، پایتخت پرو شروع میشه و من دو هفته کامل در شهر کوسکو ، پایتخت امپراطوری اینکاها وقت دارم تا بناهای تاریخی فوق العاده و همینطور طبیعت عجیبش رو ببینم! توی کوچ سرفینگ به چندین نفر مسج دادم اما جوابی دریافت نکردم! پس مجبور به گرفتن هاستل بودم. ساعت ٩ شب بود و منم وارد کشور جدید، اینترنت نداشتم،‎ مقداری از پولمو به “سول” واحد پرو تبدیل کردم! هر دلار حدود ٣ “سول” هست. یک تاکسی گرفتم و گفتم منو به مرکز شهر و به یک هاستل برسونه.

تاکسی ها تا الان در همه کشور ها بجز کلمبیا واقعا امن بودند. مرکز شهر کوسکو شلوغ بود بهم گفت هاستل مدل پایین میخوای یا مدل خیلی بالا. گفتم تمیز و خوب و ارزون! انقدر کیف میکنم وقتی اینروزا راحت می تونم اسپانیایی بفهمم و حرف بزنم 🙂 منو جلوی در هاستلی به نام “اینکاهای وحشی” پیاده کرد! وارد شدم دیدم فضای خیلی بزرگ.. دو طبقه.. جوونا پینگ پنگ بازی می کردن و آهنگ بلند سالسا هم پخش میشد! همچین فضایی برای حال اونموقع من خیلی مناسب بود!

برای پنج شب هاستل رو گرفتم شبی ٢٥ سول به همراه صبحانه! در یک اتاق دخترونه! اگر اتاق معمولی بود ٢٠ سول بود! این اولین هاستل واقعیه که در این پنج ماه درونش اقامت دارم. تا الان بقیه هاستل ها اتاق جدا داشتند! وارد اتاق هشت تخته شدم! تختش از تخت اتاقم تو ایران هم بهتر بود و دشک فوق العاده خوب! دوش آب گرم گرفتم، وسایلمو توی کمد مخصوص خودم گذاشتم و درش رو قفل کردم.. و خسته از راه ده ساعتی که در اتوبوس داشتم… بیهوش شدم.

صبح روز بعد، بعد از اینکه صبحانه خیلی شیک هاستل رو خوردم، حدود سه ساعت در شهر پیاده روی کردم! هر چی می رفتم همه چیز زیباتر میشد. شهر شلوغ و پر از توریسته اما واقعا دوست داشتنی! انقدر بناهای زیبایی داره و انقدر این خیابونای شلوغ جذابن که من با وجود سرد بودنش عاشق این شهر شدم! شهر در ارتفاع ٤٠٠٠ متر از سطح دریا قرار داره و مسئولین هاستل مدام می پرسیدن حالت خوبه؟ سر درد نداری؟ سرگیجه؟ حالت تهوع؟ برگ کوک بدیم بجوی؟ من اما از لاپاز که تقریبا در همین ارتفاع قرار داره و با اتوبوس اومدم، یعنی یکدفعه وارد همچین ارتفاعی نشدم و حالم عالی بود!

اپلیکیشن کوچ سرفینگ یک بخشی داره که می تونی با مردمی که نزدیکتن و جهانگردای اطرافت یا مردم بومی اون کشور قرار بذاری و ببینیشون! منم دیدم همه تو هاستل با هم دوستن و اکیپن.. داشتم میگشتم که با یک مسافر دیگه قرار شام بذارم و یکم معاشرت کنم که دیدم یک رویداد “هاره کریشنا” ساعت ٧ شب به بعد توی کوسکو برقراره! “هاره کریشنا” یک ذکر، مراسم یا گروه هندیه که به نوع خودشون خدارو ستایش میکنن و مامان من عاشق کلاساشه و توی ایران همیشه شرکت میکنه! برام خیلی جالب بود همچین چیزی توی کوسکو وجود داره پس ساعت ٧ شب به آدرسی که داده بودن رفتم!

حدود ٢٥ نفر توی اتاق کوچکی ٣ ساعت ساز زدن، ذکر گفتن و خوندن! بسیار استقبال ازم کردن و در نهایت هم شام گیاهی فوق العاده ای به همه دادن. تنها کسی که اهل پر نبود توی جمع من بودم و جاناتان! بعد از ذکر موقع شام با جاناتان هم صحبت شدیم بدون اینکه اسم و سن همو بپرسیم و بدونیم کجایی هستیم! اون تازه کتاب بهاوادا گیتا رو شروع کرده بود و دفعه ی پنجمش بود که به این مراسم توی کوسکو میومد! حدس میزدم ٢٤ سالش باشه اما وقتی گفت ١٨ سالمه واقعا شاخ در آوردم!

برای منی که همش همصحبت و یار افراد بالای ٣٥ میشم و اونارو نزدیک خودم می دونم برام باور نکردنی بود یک پسر ١٨ ساله آلمانی انقدر با شعور باشه! فردای اونروز آخرین روز جاناتان در کوسکو بود و بعد به بولیوی میرفت و کل روز کوچه پس کوچه های شهر، بهترین رستوران های گیاهی و وگان (خودش وگان بود) و بهترین میوه فروشی ها و شکلات فروشی ها و بهترین درامر شهر رو نشونم داد! روز فوق العاده شادی رو باهاش گذروندم و همش میگفتم کاش زودتر میدیدمش! یا بیشتر میموند! اما در نهایت “رفتن” یک دوست فوق العاده ی دیگر رو هم مشاهده کردم و دوباره به تنهایی برگشتم!

بیشتر افرادی که توی کوسکو سفر می کنن سریع به ماچو پیچو میرن اما من به خودم اجازه نمیدم تا زمانی که درست از اینکاها اطلاعات پیدا نکردم، و بناهای دیگه و زیبایی های دیگه این شهر رو ندیدم، به ماچو پیچو برم.

یک کوه رنگین کمانی همیشه توی عکس های مردم میدیدم و میگفتم منم یکروز میرم اونجا! اما نمیدونستم کجای دنیاست! داشتم تو شهر که پر از آژانس های مسافرتیه راه میرفتم که چشمم به همون کوه رنگیه خورد و دیدم توی پرو هست و تور یکروزه داره! پس از پرس و جو فهمیدم چهار ساعت تا کوسکو فاصله داره و با صبحانه و نهار و شام ٢٠ دلاره! قیمتش خیلی معقول بود! یک تور یکروزه کوه رنگین کمانی برای فرداش گرفتم! تازه همه چیز داره هیجان انگیز میشه ^_^

اینکه انتخاب کردم بجای لایک کردن عکس های زیبایی مردم در قشنگترین جاهای دنیا، خود فرد توی عکس ها باشم خیلی
خوشحالم میکنه. هیچ چیزی توی این دنیا “نشدنی” نیست!

جاناتان مرغ دریایی و بهترین رستوران و آبمیوه فروشی وگان کوسکو

با خواندن « دیدنی های اطراف کوسکو، پرو» خاطرات من در این سفر را با من مرور کنید و شاهد مناظر بینظیر آن باشید.

ملیکا بکائی

سلام، من ملیکا هستم. متولد تهران، ایران. بیست و دو سالمه و بیش از دو ساله در قاره ی آمریکا و کشور های مختلف آمریکای لاتین در حال سفر و کار داوطلبانه هستم. اینجا از سفر تنهایی، سختی ها، لذتها، ویزاها، هزینه ها، کار در سفر، کار داوطلبانه و مهارتهایی که یادمیگیرم براتون مینویسم.

پست‌های مشابه

دیدگاه خود را ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *