کار داوطلبانه در جزیره سالت سپرینگ

 کار داوطلبانه در جزیره سالت سپرینگ

سالت سپرینگ

ورود به جزیره کوچک سالت سپرینگ و آشنایی با خانواده ی جدید

از انتخاب بریتیش کلمبیا برای این تابستان بسیار خوشحالم. بعد از ویپاسانا و ده روز سکوت کمی برام سخت بوده تا به نوشتن برگردم! ده روزی که در شهر ونکوور داشتم، ده روز پر از قصه های مختلف مهاجرت بوده. پر از دیدار های مختلف و آشنایی های جدید.
دیدن مدرنیته در کانادا اول برایم جدید و جالب بود و روزهای آخر حسابی مرا به فکر فرو برد. انگار حالا که این تفاوت رو دیدم، بیشتر از قبل دلم می خواد به کشور های جهان سوم و مردمی که واقعا احتیاج به کمک دارند ، سفر کنم. فعلا تا آخر آگوست در کانادا هستم و از پریروز به مدت شش هفته به جزیره ای کوچک به نام “سالت سپرینگ” اومدم، که یک ساعت با کشتی از شهر ونکوور فاصله داره. اینجا با یک خانواده کانادایی که در وسط جنگل زندگی می کنند و چهار کودک، ۵،۶،۷ و ۹ ساله دارند، قراره به مدت شش هفته زندگی کنم.

خسته و با کوله ای سنگین از کشتی خارج شدم و با یک نگاه به جلو، چهار کودک و یک زوج بسیار زیبا را دیدم که به من لبخند می زدند! بله.. آنها خانواده ی جدیدم بودند.
جایا و چارلز، سه ساله از همسر های قبلی خود جدا شدند و در حالی که هر کدوم دو بچه از ازدواج قبلی داشتند، تصمیم گرفتند با هم زندگی کنند و بچه ها را چهارتایی با هم بزرگ کنند. الیت دختر بزرگ خانواده ۹ سالشه، بعد بودی تنها پسر خانواده که بزودی ۷ ساله میشه، ادیسون که تازه ۶ ساله شده و ساتیای بامزه که ۵ سالشه. یک خونه ی دو طبقه در جزیره ی سالت سپرینگ دارند و اتاق بزرگ در طبقه دوم که قبلا اتاق ساتیا بوده رو به من اختصاص دادند. بچه ها چهارشنبه و پنجشنبه ها پیش اون یکی پدر مادرشون هستن و این روزها، روزهای تعطیل منه.
در این یک هفته ای که در این جزیره و با این خانواده زندگی کردم، صبح ها هرروز در مزرعه و با گیاهان بودم، مسئولیت آبیاری و نگهداریشون با منه و خوشحالم دیگه با تجربه به حساب میام!

بچه ها در حال پرش روی ترمپولین در حیاط خانه!

بعد از ظهر ها هرروز به دریاچه رفتیم و شنا کردیم. بقیه مواقع پنج تایی با هم کتاب می خونیم یا دور مزرعه بازی های مختلف انجام میدیم. از رنگ آمیزی و کاردستی تا بازی های فکری و سرعتی و هیجانی. الیت و ادیسون از روز اول با من گرم گرفتن، بودی چهار روز طول کشید تا بیاد و خودش با خواست خودش یکهو باهام معاشرت کنه و ساتیا هم از روز دوم منو مثل عضو خانوادشون پذیرفت.
از اینکه در این عظمت کانادا، سر از همچین جایی در آوردم خیلی خوشحالم. هنرمندهای زیادی در جزیره سالت سپرینگ زندگی می کنن و به چند دوره همی موسیقی و رقص دعوت شدم اما فیلم نتونستم بگیرم و خیلی در لحظه بودم!! روز سوم جایا مادر خانواده ازم خواست موندنم رو تمدید کنم و حالا بجای شش هفته، نه هفته کنارشون خواهم بود!! دیروز چارلز برام یک دوچرخه آورد برای مدتی که اینجا هستم، یک ون بزرگ هم که قبلا باهاش سفر می کرده آورد و حسابی توشو تمیز کردیم چون امروز قراره ۷ تایی، به مدت سه روز با این ون سفر کنیم و به یک جزیره دیگه به نام “هورن بی” در بریتیش کلمبیا بریم. خیلی ذوق دارم چون تابحال با چهار تا بچه و یک ون سفر نکردم.

جایا مادر خانواده در حال درست کردن صبحانه و ون سفید که خانه ی همه ی ما بود

در جزیره کوچک “هورن بی” یکی تفریحات سالم دوچرخه سواری بود. بچه ها و دوستانشان را هرروز چند ساعت به دوچرخه سواری می بردم 🙂

جادوی سالت سپرینگ

یادمه پارسال همین موقع ها، منتظر ویزای شیلیم بودم و در عین حال در یک روستایی جنوب لیما در پرو کار و زندگی می کردم. هنوز ویزای شیلی گرفته نشده بود اما من دنبال کار داوطلبانه می گشتم و یک روستایی به نام “تل تل” پیدا کردم که برم اونجا و در کتابخونه تدریس زبان کنم. یکبار یک دوست شیلیایی رو دیدم و بهم گفت: این همه جای دیدنی تو شیلی هست می خوای بری تل تل؟ روستای کوچولو؟ خبری نیست که اونجا! گفتم تابحال رفتی؟ گفت نه! وقتی رسیدم، طبیعت و سواحل و صخره های اطراف و مردم و کافه های کوچیک محلی و میزبان و داوطلبای دیگه.. همه نشونه ها بهم میگفتن درست اومدی!!
این اتفاق در مورد سالت سپرینگ، جزیره ای که الان تا دو ماه دیگه خونمه هم افتاد. دوستانی که بالای ده ساله در ونکوور زندگی می کنن و اسم جزیره رو هم نشنیدن. عزیزانی که بهم پیشنهاد کردن در شهر بمونم و یا به جزیره ونکوور که بزرگتر و توریستیه برم. من هیچ چیزی در مورد سالت سپرینگ نمی دونستم اما از لحظه ای که به این جزیره “جادویی” رسیدم ، مطمئن شدم که انرژی که از اینجا به من رسیده درست بوده و من به دلایلی اینجا هستم.

کوهنوردی های هفتگی در سالت سپرینگ سبز

سالت سپرینگ، سالیان پیش، محل دیدار ها، دوره همی ها و حل اختلافات گروه های مختلف بومی بوده. هیچوقت در این جزیره زندگی نمی کردن چون از کوارتز ساخته شده و انرژی عجیبی درونش وجود داره. سالت سپرینگ محل “صلح” بومی ها بوده.
جزیره به شنبه بازارش معروفه، مردم هنرهای دستی خودشونو در شنبه بازار می فروشن و مزرعه دار ها محصولات ارگانیکشون رو. سالت سپرینگ پره از کافه های رنگی و کوچیک. از سواحل شنی. از دریاچه های کوچیک و بزرگ آبی رنگ. از کوه های جنگلی. سالت سپرینگ پره از یوگی ها، از موزیسین ها، رقصنده و خواننده ها. پره از باغبون و از آدم هایی که ساده زیستن رو انتخاب کردن. سالت سپرینگ پره از عشق.
برای رفت و آمد در جزیره، اگر ماشین نداری، راهی جز هیچهایک نیست. پریشب برای دیدن غروب آفتاب با یک دوست به اونسر جزیره رفتم. موقع برگشت ساعت ۱۰ شب، هوا کم کم رو به تاریکی بود. یک زوج جوون، که دو تا سگ بزرگ پشت ماشین داشتن، منو سوار کردن و ۲۵ دقیقه از خونشون دور شدن و منو تا دم در خونه ای که توش مهمونم رسوندن. این اتفاق ده ها بار در این جزیره برام افتاده. لبخند روی لب های مردم، انرژیشون و محبت بی منتشون، باعث شده صبح و شب شکر کنم که در عظمت کانادا، من سر از اینجا در آوردم. حالا دلم می خواد برای دوستی که فکر می کرد اومدن من به جزیره کار عاقلانه ای نبوده بگم:
عاقلان از غرقه گشتن بر گریز و بر حذر
عاشقان را کار و پیشه غرقه دریا شدن.

ممنونم که با من سفر می کنید. برای ادامه دادن مسیر با من، اینجا کلیک کنید.

ملیکا بکائی

سلام، من ملیکا هستم. متولد تهران، ایران. بیست و دو سالمه و بیش از دو ساله در قاره ی آمریکا و کشور های مختلف آمریکای لاتین در حال سفر و کار داوطلبانه هستم. اینجا از سفر تنهایی، سختی ها، لذتها، ویزاها، هزینه ها، کار در سفر، کار داوطلبانه و مهارتهایی که یادمیگیرم براتون مینویسم.

پست‌های مشابه

2 دیدگاه‌ها

  • سلام
    واقعا لذت بردم از خوندن سایتتون و تحسین برانگیز هستید
    افرین.
    به نظرتون امکانش هست ادم با این کارهای داوطلبانه یه جا موندگار بشه و ویزاش رو تمدید کنه اون کارفرما؟؟
    و بعد کم کم شهروندی اونجا رو بگیره….مثلا برای همین کشور کانادا؟

    • سلام! ممنونم از پیغامتون. راستش قوانین کشورها متفاوته و در حال تغییر. امکانش هست در کشوری بشه ویزای توریستی رو به ویزای کار تبدیل کرد و امکانش هست که نشه. من پیشنهاد میکنم اگر قصد ماندن در یک کشور هست، حتما از قبل برای ویزای کار یا تحصیل اقدام کنین.

دیدگاه خود را ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *