شب آخر در مدجین و ورود به بوگوتا، پایتخت کلمبیا فردا به پایتخت کلمبیا، بوگوتا میرسم. روز ها دارن خیلی زود می گذرن، و من هرروز بیشتر عاشق خدا میشم! عاشق آفریده هاش، عاشق مردمش، عاشق کره ی زمین! شب آخر در مدجین به دعوت آتی دوست چینی، شام خونه ی یک پسر هندی به […]بیشتر بخوانید
حس قدم زدن در منطقه ۱۳ مدجین و شنیدن داستان زندگی پابلو اسکوبار توی راه تا “comuna 13” ، اولا شروع کرد برام از تاریخ این شهر گفت! مدجین چند سال پیش خطرناکترین شهر کره ی زمین بوده! پابلو اسکوبار ، قاچاقچی و بمب گذار معروف هم متولد این شهر بوده و ما داشتیم به […]بیشتر بخوانید
دوره ده روزه ویپاسانا در نپال- شهر مدجین در کلمبیا شب آخر ویپاسانا در نپال بود، روز یازدهم که زندان شکسته شد و ما تونستیم حرف بزنیم! توی اتاق ما یازده تا تخت بود که هر دو تا تخت با یک پرده از تخت های دیگه جدا میشد و انگار هر دو نفر اتاق خودشونو […]بیشتر بخوانید
روز آخر در کالی روز آخر در کالی روز عجیبی بود! بعد از یک نهار مفصل، به یک شوی لباس دعوت شدم که میزبانم ماهی یکبار برایشان کار می کند! خیلی خوب بود که قبل از رفتن، آدم های شیک و پولدار کالی رو هم دیدم تا با تصویر کشته شدن خوزه ادغام بشه و […]بیشتر بخوانید
آخرین هفته در کلمبیا به تقویم نگاه می کنم و باورم نمی شود که فقط یک هفته ی دیگر در کلمبیا هستم! الان می فهمم چقدر یک ماه برای دیدن یک کشور و زندگی با مردمانشان کم است! اما چه کنم که بیش از این اجازه ی ماندن ندارم و شکر می کنم که همین […]بیشتر بخوانید
تفریحات شبانه جوانان مسافرها و جوانان کلمبیایی من تو خانواده ای غیر مذهبی و شلوغ بزرگ شدم! همیشه پر از مهمون و مهمونی های شبانه و طولانی و بزن و برقص و خلاصه شاد! توی سفر اولم به آنتالیا،هیچ علاقه ای توی خودم به تفریحات شبانه، رفتن به بار های ترکیه که البته پر از […]بیشتر بخوانید
تنهایی شنا کردن در دریای کارائیب کارتاهنا سوار اتوبوسی از ماکوندو به بارانکیلا میشم. تنها اطلاعاتی که از شهر دارم اینه که شکیرا توش به دنیا اومده و کنار دریای کارائیب قرار داره. خسته و خواب آلود می رسم، پسری که قرار برای یک شب میزبانم باشه و از کوچ سرفینگ پیداش کردم رو میبینم، […]بیشتر بخوانید
گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی یکی از اصلی ترین دلیل های سفرم به این کشور بود. آخر هفته شد! از اونجایی که فقط یک ماه می تونم کلمبیا باشم و نمی دونم زندگی کی دوباره منو به اینجا می کشونه، تصمیم گرفتم آخر هفته ها که تعطیلم به جاهایی که آرزشونو داشتم […]بیشتر بخوانید
عشق من به رقص سالسا از وقتی یادمه عاشق این رقص های دو نفره و تند با موسیقی های اسپانیایی بودم! تو هنرستان که عاشق تئاتر بی کلام و رقص شدم، در پی سرچ کردن انواع رقص ها برای کلاس یا دانشگاه، رقص “سالسا” برای من دورترین تصویر بود. فکر می کردم رقص لاتین مال […]بیشتر بخوانید