سالگرد دو سالگی سفر+ تولد بیست و دو سالگی
دو روز مانده به بیست و دو سالگی و دو ساله مداوم در سفرم!
امروز ۱۴ آذر ۱۳۹۸، پنجم دسامبر ۲۰۱۹ سالگرد دو سالگی سفرمه. دو سال پیش در خوابمم نمی دیدم که دو سال بعد در یک مزرعه ی کاکائو در یک جزیره با دو آتشفشان فعال وسط یک دریاچه در نیکاراگوئه باشم و کار داوطلبانه بکنم.
همچین زندگی بسیار دور از ذهن و یکجوری غیر ممکن بود. اما آدم اصلا نمیتونه برای زندگیش برنامه ریزی بلند مدت داشته باشه. من یک هدف بزرگ داشتم اما برای رسیدن به اون هدف باید اهداف کوچکتر می داشتم و برای رسیدن به آنها تلاش می کردم. همان اهداف کوچیک منو به هدف بزرگم نزدیک میکنه و همین حال ما و تصمیم های الانمونه که آینده رو میسازه. به همین دلیلم هست که من اصلا نمیدونم این سفر تا کی ادامه خواهد داشت، تنها میدونم که تا دو سه ماه دیگه برنامم چیه…
ممنونم از تمام کسانی که در این مدت من رو حمایت کردن. بدون حمایت های شما این سفر از لحاظ ذهنی امکان پذیر نبود و حمایت هاتون معنا دارش کرد.. به امید اینکه همتون به خواسته هاتون برسین و براشون قدم بردارین.
تولد بیست و دو سالگی
۱۶ آذر ۱۳۹۸
شروع بیست و دو سالگی!
بیست و یک سالگی در کنار پنگوئنها در پاتاگونیای آرژانتین شروع شد، در سواحل اوروگوئه و برزیل ادامه پیدا کرد، بزرگترین آبشار دنیا رو دید! یکماهش در مدرسه ای وسط برزیل گذشت و سپس به جزیره ی کوچکی در کانادا رسید. بیست و یک سالگی زجر رو در مدرسه ای وسط هائیتی تجربه کرد و رقص و آواز رو در کوچه پس کوچه های شهر های مختلف جمهوری دومینیکن! بیست و یک سالگی پر از آرامش بود، پر از عشق و پر از یادگیری! ماه های آخرش رو در پاناما و کاستاریکا گذروند و خودشو برای یک سال جدید در نیکاراگوئه آماده کرد! بیست و یکسالگی با تموم بالا و پایینهاش تموم شد و من امروز در مدیتیشن ساعت شش صبح که تنهایی کنار دریاچه داشتم، احساس کردم با تمام سلولهام آماده ی چرخش جدیدی به دور خورشید هستم.
پارسال دلم میخواست روز تولدم یک کار عجیب بکنم اما امسال تنها میخواستم کنار آدمها باشم. چهار روزه کار داوطلبانه ی جدیدم رو در مزرعه ی کاکائو و هاستل وگانی در جزیره ی امتپه شروع کردم و خانه و خانواده ی جدیدی پیدا کردم. جدا از عشقی که امروز بهم دادن و کیک شکلاتی که با کاکائوی مزرعه درست کردیم، امروز نینا، سارا و ریک که در کاستاریکا باهاشون آشنا شده بودم بخاطر تولد بیست و دو سالگی من به این جزیره اومدن و برای من بسیار با ارزش بود تا کنار کسانی باشم که منو میشناسن، دوست دارن و برام اهمیت قائلن! امروز نیم ساعت در دریاچه شنا کردم، بیست دقیقه دویدم، برای بیست نفر کیک درست کردم، حسابی رقصیدم و با خودم خلوت کردم!
به امید یک سال و یک بیست و دو سالگی پر از شادی، سلامتی، آرامش، آزادی و صلح!
به امید شادی برای تمام موجودات دنیا!
به امید آرامش برای مردم کشور عزیزم!
و به امید هر لحظه عاشق بودن!
امسال آرزویی نداشتم بکنم و فقط شکر کردم!.
شکر،،شکر، شکر!
با خواندن سفر رویایی من به جزیره امتپه، با من همراه باشید.