زندگی کنار رودخانه ناپو در آمازون فکر نمی کردم در آمازون هم راحت دوست پیدا کنم. چند شب پیش با یک دوست اکوادوری، دانیل برای رقص سالسا بیرون بودم. موقعی که رسیدم خونه دیدم فرناندو ( همونی که از طریق کوچ سرفینگ ٤ شب خونشون بودم تو گوایاکویل، یادتونه؟ ) بهم مسج داده که اومده […]بیشتر بخوانید
نمیتونی به آمازون سفر کنی و تغییر نکنی! در آمازون مردم در اطراف خانه هایشان پا برهنه راه می روند و من به پول هایی که برای کفش های مارک دار و یا دلخواهم خرج کرده ام می اندیشم! فاصله هتل تا خانه روبی را از روی سنگ ها و خاک ها و چمن ها […]بیشتر بخوانید
کار داوطلبانه در آمازون حتی در آمازون و غریبترین قسمت دنیا، مردم خالصانه با تو دوستی می کنند! از مونتانیتا تا گوایاکویل ٣ ساعت در اتوبوس و از آنجا تا تِنا ٩ ساعت و نیم باز در اتوبوس بودم! قیمت اتوبوس از گوایاکویل تا اینجا ١٥ دلار است و از شانس خوبم بین اون همه […]بیشتر بخوانید
دیدار با میزبانانم در مونتانیتا و شروع اولین کار داوطلبانه بالاخره به شهری که قراره اولین کار داوطلبانه رو توش انجام بدم، یعنی مونتانیتا رسیدم. هنگامی که از اتوبوس پیاده شدم، با حجم خیلی زیادی از مردم که با لباس ها و بهتره بگم مایو های رنگی رنگی کنار ساحل راه می رفتند و می […]بیشتر بخوانید
روز های اول در اکوادور روز اولم در اکوادور هنوز به اتمام نرسیده و انقدر اتفاق افتاده که نمی دانم از کدامش برایتان بنویسم.فرناندو در فرودگاه به دنبالم آمد و به شهر گوایاکویل، شهر لبخند و خنده، شهری کمی شلوغ و پر از رقص و موسیقی و شکلات و قهوه و میوه و ….. به […]بیشتر بخوانید
خروج از ونزوئلا و ورود به اکوادور خروج از ونزوئلا سخت تر از ورود بهش بود. احساس می کنم در سفر تنهایی باید خیلی مراقب افسرده نشدنم باشم! چون سختی ها نا خودآگاه مرا به آدم ساکت تر و درونگرا تری تبدیل می کنند اما من فقط ٢٠ سال دارم و باید با جوانان هم […]بیشتر بخوانید
کوهنوردی و شب گردی کوهنوردی هیجان انگیز در کاراکاس امروز پس از چند روز در خانه ماندن و با سگ ها بازی کردن بالاخره توانستم کوهنوردی کنم، کمی مردم کاراکاس را ببینم و با آنها هم صحبت شوم. مقدار بسیار زیادی از ترسم ریخته شده و دارم عاشق آمریکای جنوبی میشم. شب گردی با دوستان […]بیشتر بخوانید
زندگی در خانه خوزه خانه خوزه در کاراکاس دومین شب هم در کاراکاس گذشت. دیروز متوجه شدم اینجا هتل نیست و خانه ی خود خوزه است که یکی از اتاق هایش را همانند اتاق های هتل درست کرده و اجاره می دهد. خانه ای ویلایی دارد به همراه سه سگ و گربه. دخترش به دلایل […]بیشتر بخوانید
در پرواز هاي طولاني تجربه پرواز طولانی ۱۸ ساعته هنگامي که برای طولانی ترین پرواز زندگیم سوار هواپيما مي شدم، بيشتر مشغول ديدن آدم هايي بودم كه هجده ساعت هم مسير من هستند. اكثرا سياه پوست بودند و بينشان همه نوع نژادي بود. ویزای ونزوئلا برای ایرانیان ونزوئلا براي ايرانيان ويزا نمي خواهد! و تركيش […]بیشتر بخوانید
آغاز سفر به آمریکای جنوبی تصور کن در آغاز سفر یکهو بدون کوله پشتی بشی! آغاز سفر به آمریکای جنوبی بسیار چالش برانگیز بود. برايتان نگويم كه چند نفر خواستند مرا از اين سفر منصرف كنند و چند نفر مرا سرزنش كردند و گفتند به ونزوئلا اصلا نرو حتي در فرودگاه اتفاقي برايت مي افتد! […]بیشتر بخوانید